شنبه , ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

بایگانی برچسب: داستان طنز

جدیدترین اس ام اس های خنده دار و سرکاری ۹۴

جدیدترین اس ام اس های خنده دار و سرکاری 94

 جدیدترین اس ام اس های خنده دار و سرکاری ۹۴ www.4ufun.ir طرف میاد خونه ب مامان باباش ب زور سلام میده .. اونوخت صب ک از خاب پامیشه هنو چشاش کامل وانشده پست میذاره هلومای فرند… شبم تا شب ب خیر پست نذاره خابش نمیبره ♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠  جدیدترین اس ام اس های خنده دار و سرکاری ۹۴ ♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠ یه جا نوشته بود:فندک یادگاری دوستم مرا سیگاری کرد…! سوال من اینه:حالا اگه کتاب فیزیک بهت داده بود فیزیکدان میشدی…؟ والا بخدا مردم دنبال بهانه میگردن…! ♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠ www.4ufun.ir ♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠  ﻣﻨﻮ ﺍﯾﻨﺠﻮﺭﯼ ﻧﮕﺎﻩ ﻧﮑﻦ ، ﺧﯿﻠﯿﺎ ﺣﺎﺿﺮﻥ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮﻡ ﺑﻤﯿﺮﻥ … ﻫﻤﯿﻦ ﻇﻬﺮﯼ ،دختره پیام ﺩﺍﺩﻩ …

ادامه نوشته »

داستان طنز شیخ و مریدان : ﺩﺧﺘﺮﺍﻥ ﺁﻫﻦ ﭘﺮﺳﺘﻨﺪ!

داستان طنز شیخ و مریدان : ﺩﺧﺘﺮﺍﻥ ﺁﻫﻦ ﭘﺮﺳﺘﻨﺪ! www.4ufun.ir ﺭﻭﺯﯼ ﺷﯿﺦ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﭼﻨﺪ ﺗﻦ ﺍﺯ ﻣﺮﯾﺪﺍﻥ ﻏﻨﯽ ﻭ ﻣﺎﯾﻪ ﺩﺍﺭﺵ ﺣﻮﺍﻟﯽ ﻣﯿﺪﺍﻥ ﮐﺎﺝ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺩﻭﺭ ﺩﻭﺭ ﺑﻮﺩﻧﺪﯼ. ﺗﯿﭗ ﺧﻔﻦ ﺷﯿﺦ ﺑﺎﻋﺚ ﺟﻠﺐ ﺗﻮﺟﻪ ﺩﺍﻓﺎﻥ ﺣﺎﺿﺮ ﺩﺭ ﻣﺤﻔﻞ ﺩﻭﺭ ﺩﻭﺭ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ. ﺑﻪ ﻧﺎﮔﻪ…

ادامه نوشته »

داستان طنز داستان واقعی اعدام دختری که همسرش را کشت

داستان طنز داستان واقعی اعدام دختری که همسرش را کشت www.4ufun.ir داستان واقعی!!!! حتما بخونید!!!! قاضی حکم رو اعلام کرد: اعدام !!!! حضار اعتراض میکردن! اما دخترک که سرتا پا پر از ترس و لرز شده بود نمیتونست حرفی بزنه و حتی صدای دیگرانم…..

ادامه نوشته »

داستان طنز مامان زنی یا مردی؟

داستان طنز مامان زنی یا مردی؟ www.4ufun.ir من مشغول تماشای سریال ، دخترم بدو بدو اومد و پرسید . دخترم : مامان تو زنی یا مردی ؟ من : زنم دیگه پس چی ام ؟ دخترم : بابا ، چی اونم زنه ؟ من : نه مامانی بابا مرد . دخترم : راست میگی مامان ؟ من :……

ادامه نوشته »

داستان فوق خنده دار مربی کودکستان و چکمه های بچه

داستان فوق خنده دار مربی کودکستان و چکمه های بچه www.4ufun.ir خانم جوانی که در کودکستان برای بچه های ۴ ساله کار میکرد میخواست چکمه های یه بچه ای رو پاش کنه ولی چکمه ها به پای بچه نمیرفت. بعد از کلی فشار… و خم و راست شدن، بچه رو بغل میکنه و میذاره روی میز، بعد روی زمین بلاخره با هزار جابجایی و فشار چکمه ها رو پای بچه میکنه و یه…..

ادامه نوشته »

داستان طنز رضایت والدین

رضایت نامه والدین یک مدرسه در یکی از روستا / طنز www.4ufun.ir در مدرسه ای در یکی از روستاها، از شاگردان خواسته بودیم که از پدرشان رضایت نامه ای بگیرند و بیاورند از دویست نفر شاگرد، فقط یکی بود که پدرش از او راضی نبود دیگر شاگردان رضایت پدر و مادر خود را فراهم کرده بودند! اما در این میان جمله های خوشمزه و بی معنا نیز وجود داشت که….

ادامه نوشته »

داستان طنزموضوع انشاء «ازدواج را توصیف کنید»

داستان طنزموضوع انشاء «ازدواج را توصیف کنید» www.4ufun.ir پیش بابایی می روم و از او می پرسم: «ازدواج چیست؟»، بابایی هم گوشم را محکم می پیچاند و می گوید: «این فضولی ها به تو نیومده، هنوز دهنت بوی شیر میده، از این به بعد هم دیگه توی خیابون با دخترای همسایه ها لی لی بازی نمی کنی، ورپریده!»، متوجه حرف های بابایی و ربط آنها به سوالم نمی شوم، بابایی می پرسد: «خب حالا واسه چی می خوای بدونی ازدواج یعنی چی؟!»، در حالی که در چشمهایم اشک جمع شده است می گویم: «بابایی بهتر نیست اول……

ادامه نوشته »